کیان جونکیان جون، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 28 روز سن داره
یکی شدن منو بابایییکی شدن منو بابایی، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره

کیان، امپراطور زمستان

شکار لحظه ها

به هر قیمتی شده بود کنترل کولر رو که گوشه مبل بود رو میخواستی بگیری... مچتو گرفتم... آینه بازی... اگه دیر میرسیدم یا از پله میرفتی بالا یا پائین. هر دو خطرناک... عاشق بازی با این صندلی های پلاستیکی هستی... وقتی اسباب بازیهات تکراری میشن و تو رو خسته میکنن، مامان از جهازش برات مایه میذاره فدات شم خیلی شبیه دایی مجید شدی ی ی ی ی یا... ...
30 مهر 1392

لیوان مامانی رو شکستی

این صحنه غم انگیز مربوط میشه به یه یادگاری، یه دوستی که طول دوران دانشجویی باهام بود. لیوانم... این لیوان یا به قول دوستام گالن مال دوران دانشجوییم بود که جناب آقای کیان با کمال خونسردی از روی میز پرتش کرد پائین و در یک لحظه لیوان مظلوم من جان به جان آفرین تسلیم گفت و چهل تکه شد. این آخرین تصویریه که از اون دارم. کیاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااان ...
30 مهر 1392

غذای معروف نی نی ها

آخر نفهمیدیم این بیسکوئیت مخصوص بچه هاست یا مامانا... امروز برای اولین بار کیان طعم بیسکوئیت مادر رو چشید، البته با آب جوش له کردمش و با قاشق دادم کیان بخوره و اتفاقاً خوشش اومد و خورد. دوست ندارم زیاد محصولات کارخانه ای به کیان بدم. ترجیح میدهم خونگی باشه. یک روز در میون براش سوپ مرغ یا گوشت درست میکنم و اون لا به لاها فرنی و حریر بادوم وگاهی سرلاک برنج و شیر و زرده و ... میدم. هر روز یک واحد میوه له یا رنده شده میدم بخوره. آب هم با لیوان خودش بهش میدم که بیشترش از دهن نازنینش میریزه بیرون. البته طبق جدول غذایی کودکان تو هشت ماه چیزهای دیگه مثل ماست که خیلی دوست داره، زرده تخم مرغ هر روز یا یکروز در میون، نان که تخصص مادر جونه چون من ...
30 مهر 1392

اسباب بازی های ماندگار

کیان جون این همه اسباب بازی که داری به کنار...از این میون این دوتا رو بیشتر از همه دوست داری. تو اوج گریه و نق و نوق اینا رو که میبینی میخندی. عزیزم از همون نوزادیت دوستشون داشتی... این خرگوش پلاستیکی طبق معمول ساخت چین که طبل میزنه ولی بدون باطری... بادکنک عروسکی طرح ببر که اونقدر باهاش بازی کردی پاره پوره شده ولی با چسب نگهش داشتم. از مشهد خریده بودیم وقتی تو شکم مامانی فقط شش ماه سن داشتی. اگرچه دیگه باد نمیشه ولی همینجوری خیلی دوستشون داری. چون رو پایه چراغ برعکس نصبش کردم اسمشو از همون نوزادیت گذاشتم ببر کله پا و با همین اسم صداش میکردیم...           اینم کیان و ببر کله پا... ...
30 مهر 1392

وقتی میاستی ذوق میکنی

عزیزم اینجا برای اولین بار بلندت کردم و تو با دست محکم لبه تختو گرفتی و به راحتی رها نمیکردی و میخندیدی و مرتب سعی میکردی خودتو صاف و قائم نگه داری و انگشتای پاتو گاهی نگاه میکردی و میخندیدی... ...
30 مهر 1392

بازی با عروسک

نی نی جون این عروسک (مهگل) جزء جهاز مامانیه . خلاصه ما دخترها بدون عروسک نیستیم چه زمانیکه کوچیکیم چه حالا که یه نی نی واقعی داریم. لباس ملوانی که تن عروسکه در واقع مال شماست که فقط یکبار پوشیدیش و دیگه برات تنگ شده بود. امروز که مهگل رو آوردم کنارت و باهات صحبت کرد خیلی خوشت اومده بود و قش قش میخندیدی خصوصاً وقتی مهگل گهواره رو تاب میداد... با تعجب دستاشو اول نگاه کردی ببینی این دیگه چه موجودیه ...   ...
30 مهر 1392

عشق سیب

کیان جون شما هم مثل بابا جونی عاشق سیبی. اگه هر روز هم یه سیب کامل رو برات رنده کنم حسابی میخوری و از این بابت خوشحالم چون یکی از مقوی ترین میوه هاست... ...
30 مهر 1392